توی این پست میخوام یکم درد و دل کنم... آشنایی من و علی ماله دو سال پیشه...توی این مدت اون یه بار پاپیش گذاشت و با مخالفت بی منطق خانواده ی من رو به رو شد...البته بی منطقم نبود حق داشتن ولی نه اینقدری که جواب رد بدن...از اون وقت به بعد من با علی موندم ولی راستشو بخواین اون هیچ وقت از من نخواست باهاش باشم ...نمیدونم چرا!!!!!! علی همیشه به من میگه دوسمداره...عاشقمه...ولی حس میکنم این حرفاش از روی عادته...مگه میشه یه عاشق برا رسیدن به عشقش تلاش نکنه...وقتی اومد خواستگاری و بابام جوابش منفی بود...با اصرار زیاد من مامانم به خانواده ش گفت دخترم برا پسرتون صبر میکنه... ولی از این ماجرا نه ماه میگذره و هیچ کس از من خبری نمیگیره...حتی علی هم وقتی حرف میزنم میگه نمیدونم چیکار کنم...اینا معنیش چیه؟؟؟ من بلاتکلیف شدم...به نظر من اگه علی میخواست میتونست رضایت خوانواده هارو بگیره...ولی همین که بابام گفت نه...دیگه سرد شد...هیچ وقت به من نگفت با من بمون...هیچ وقت نگفت بدون تو نمیتونم ...فقط وقتی خیلی ازش میپرسم میگه تو که از دل من خبر نداری...بهش میگم علی باهات بمونم ؟ میگه خودت تصمیم بگیر من نمیخوام مجبورت کنم...ای خدا کمکم کن
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
خدایا کمکمون کن******* این وبلاگ متعلق به من و عشقم: علی جونه...ما دوسال پیش تو دانشگاه باهم آشنا شدیم ... شخصیت علی باعث شده من هر روز بیشتر از قبل شیفته ش بشم ...اون خصوصیاتی داره که از نظر من از خیلی ها برتره و بهتره ... علی اولین و آخرین عشق منه ... من به صداقت ,محبت و وفاداریه عشقم ایمان دارم... امید دارم با صبر و توکل به خدا این روزهای سخت دوری هم تموم بشه وما طعم شیرین خوشبختی رو درکنار هم بچشیم.**************** علی جانم : آرامـش وجــود مـن بــودنــم در آغــوش مــردانــه اتـ استـ بگـذار حـســودان هــرچـه مے خــوآهـنـد بگــویـنـد جــز تـو و عـشــق تــو تـمـوم دنـیــآ پــر Archivesآذر 1391آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 Authorsعلی و مریمLinks
عشق و خیانت
Specificفال روزانهکد موسیقی وبلاگ قیمت طلا آپلود عکس پمپ بنزین بازی آنلاین LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین |